امروز روز شهادت شهید حسین فهمیده است که با عنوان روز نوجوان نام گذاری شده است. به همین مناسبت پایگاه خبری حیات گفت وگویی را با احمد یوسف زاده نویسنده کتاب موفق و اثر گذار آن بیست و سه نفر انجام داده که در زیر می خوانید.
«احمد یوسف زاده» از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی، زمانی که به اسارت نیرو های بعثی درآمد تنها 16 سال داشت. او همراه 22 تن از همرزمانش در یک عملیات، اسیر دست عراقی ها شد. این 23 نفر در مقایسه با سایر رزمندگان ویژه گی خاصی داشتند و آن این بود که تمام شان نوجوان بودند. پس از دستگیری، آنها 3 ماه را در زندان استخبارات عراق، یکی از مخوفترین شکنجگاه ها و زندان های رژیم بعث گذراندند و مابقی دوران اسارت را در زندان پادگان الرشید و جاهای دیگر سپری کردند. چنین تجربه ای برای تمامی این بچه ها تجربه ای بزرگ و منحصر به فرد بود، تجربه ای که نه تنها هویت و شخصیت آنها را برای همیشه تحت تاثیر خود قرار بلکه آینده بسیاری از آنها تغییر داد. احمد یوسف زاده به عنوان یکی از این بچه ها تلاش کرد که به نوبه خود پرده از جزئیات تمام آن روزهای اسارت بردارد و این کار را با نوشتن یک داستان انجام داد.
فرماندهان تلاش می کردند که بچه های کم سن و سال را به عقب برگردانند و از این طریق نزد خانواده هایشان بفرستند. اما این بچه ها بر نمی گشتند و از هر راهی برای ماندن در جبهه استفاده می کردند
داستان «آن بیت و سه نفر». بنا به گفته خود او می توان این کتاب را از چند منظر مورد بررسی قرارداد. اول اینکه این کتاب به روشنی نشان می دهد که در آن دوران نوجوانان چگونه به جبهه های جنگ می رفتند؟ ممکن است امروز برخی بپرسند که چطور اجازه حضور نوجوانان در جبهه ها داده می شد و این بر خلاف قوانین است، اما حقیقتا اینطور نبود، این بچه ها از انواع لطائف الحیل برای راه پیدا کردن به جبهه ها استفاده می کردند. بارها آنها را از صف ها بیرون می کشیدند. فرماندهان تلاش می کردند که بچه های کم سن و سال را به عقب برگردانند و از این طریق نزد خانواده هایشان بفرستند. اما این بچه ها بر نمی گشتند و از هر راهی برای ماندن در جبهه استفاده می کردند. وی درباره اینکه چرا این بچه ها آنقدر مشتاق به حضور در جبهه ها بودند، گفت: آن زمان انقلاب تازه اتفاق افتاده بود و صدام علیه انقلاب و کشور ما جنگی نابرابر را آغاز کرده بود. این حس وطن دوستی در تمام مردم وجود داشت. وقتی نوجوانی به جنگ می رفت و چند وقت بعد یک دسته گل روی نیمکت خالی او می گذاشتند. باعث می شد که بچه های دیگر به خشم بیایند و حس انتقام در آنها شعله ور شود. من خودم در آن زمان نوجوان بودم و حس می کردم نشستن و درس خواندن کار بیهوده ای است زمانی که دشمن به کشور و مردم من دارد تجاوز می کند.دوم اینکه این نوشته سوژه خیلی منحصر به فردی دارد، چون تنها برای 23 نفر اتفاق افتاده است. این که این بچه ها برای گرو کشی پیش صدام بردند و مقاومت آنها دربرابر اعتراف دورغ و مابقی ماجرا را که دیگر همه می دانند.
نویسنده کتاب آن 23 نفر با اشاره به اینکه این اثر می تواند بابی برای نوجوانان حاضر در دوران جنگ بگشاید گفت: همیشه از این سو و آن سو می شنویم که این بچه ها شستشوی مغزی شده بودند ، تحث تاثیر تبلیغات بودند و برای قهرمان بازی به جبهه می رفتند، اما چطور بود که در تمام مدت اسارت که هیچ نوع تبلیغاتی در کار نبود پشیمان نشدند؟ به عقیده وی : این نشان می دهد که بچه ها در آن زمان بسیار با هوش بودند و دقیقا می دانستند که چه می کنند. آنها هم از نظر نظامی و هم از نظر فکری بسیار آموزش پذیر بودند و آرمان های انقلاب را درک کرده بودند؛ آنها هرگز چشم و گوش بسته و تحت تاثیر تبلیغات به جبهه ها نرفتندوروحیه ای مردانه و حماسی داشتند و وطن و جمهوری اسلامی را مانند ناموس خود می دیدند که باید از آن حراست کرد.
در ادامه وی به جنبه های ادبی این اثر اشاره کرد و گفت: برحسب اتفاق من از جمله رزمندگانی هستم که دستی در حوزه نوشتن داشته ام، در دوران اسارت نیز با نوشتن خاطرات و خواندن رمان های مشهور دنیا این روحیه را تقویت می کردم. شاید یکی از دلایلی که این نوشته آنقدر دلپذیر و ملموس شده است همین باشد که نویسنده آن در تمام رویداد های نقل شده حضور داشته است، داشتن اندکی قریحه ادبی باعث شده که رویداد ها صرفا جنبه روایت گونه نداشته باشند و بین رمان و خاطره نگاری در رفت و آمد باشند.
می دانستم که رهبری خوششان می آید، بخاطر اینکه موضوع بسیار خاص بود و کسی تا به حال به چنین جنبه هایی از جنگ نپرداخته بود
یوسف زاده با اشاره به تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب گفت: می دانستم که رهبری خوششان می آید ،بخاطر اینکه موضوع بسیار خاص بود و کسی تا به حال به چنین جنبه هایی از جنگ نپرداخته بود. وی درباره ماجرای نامه « سردار قاسم سلیمانی» نیز اظهار داشت: من و آقای سلیمانی از زمانی که کرمان بودیم همدیگر را می شناختیم،ایشان همیشه التفات خاصی به نوشته های من داشته اند. داستان « لبخند در قفس» که در سال 1378 کتاب سال دفاع مقدس شد مورد توجه سردار سلیمانی قرار گرفت ،در کنگره سرداران شهید سیستان و هرمزگان که ایشان فرمانده لشگر ثارلله بودند از این کتاب بسیار تمجید کردند. وی ادامه داد: رهبری خواندن کتاب را به ایشان پیشنهاد کرده بودند و ایشان هم کتاب را خواندند و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند، این بود که در نامه ای که خواندنش برای من سراسر لذت و مایه افتخار بود، از کتاب تمجید کردند.
این کتاب بخاطر جایگاه راوی بسیار نو و بدیع به نظر می رسد، به این خاطر که نویسنده و راوی هر دو یکی هستند و هر آنچه در داستان نقل می شود راوی از نزدیک تجربه کرده است
نویسنده کتاب « این 23 نفر» با اشاره به روز نوجوان اظهار داشت: با غرور می توانم ادعا کنم کتاب 23 نفر در نسل نوجوان تاثیر بسیاری داشته است. به گفته وی : نوجوانان و جوانان اصلی ترین مخاطب این اثر بوده اند ، شاید باور نکنید اما من خواننده 9 ساله هم اشته ام، این نشان می دهد که ادبیات جنگ و داستان هایی که با زبان تازه ای بیان شوند هنوز چقدر می توانند اثر گذار باشد. در فضای زندگی امروزی، که مورد هجوم وحشتناک فضای مجازی هستیم وقتی می بینیم که نسل نوجوان ما به یک مساله ملی توجه و علاقه نشان می دهند غنیمت بزرگی است. حتی فیلمی هم بر اساس این داستان ساخته شده است که بسیار دقیق سعی کرده فضای رمان را منتقل کند و من بسیار از این موضوع خوشحالم.
احمد یوسف زاده در ادامه به اهمیت کتاب از نظر ادبی اشاره کرد و گفت: این کتاب بخاطر جایگاه راوی بسیار نو و بدیع به نظر می رسد، به این خاطر که نویسنده و راوی هر دو یکی هستند و هر آنچه در داستان نقل می شود راوی از نزدیک تجربه کرده است. در فرایند نوشتن کتاب بارها کار را متوقف کردم و با مراجعه به همراهانم در دوران اسارت از صحت و سقم رویداد ها مطمئن شدم. امید دارم که نحوه نگارش و سبک روایت آن نیز در محبوبیت آن اثر گذار بوده باشد.
وی در پایان از انتشار قسمت دوم رمان آن 23 نفر خبر داد و گفت : کتاب «اردوگاه اطفال» که به نوعی ادامه داستان این 23 نفر محسوب می شود در ادیبهشت 1397 و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در حال حاضر در دسترس علاقمندان است.
گفت و گو با احمد یوسف زاده نویسنده کتاب آن بیست و سه نفر، به مناسبت روز نوجوان
روایتی از حماسه بزرگ مردان کوچک

حیات: امروز 8 آبان 1398 مصادف است با روز نوجوان، سال 1359 در چنین روزی رادیو ناگهان برنامه عادی خود را قطع می کند تا خبر شهادت نوجوانی را بدهد که به شکلی غیر قابل تصور از پیش روی و تجاوز دشمن بعثی به خاک کشور جلو گیری کرد. چند روز بعد امام خمیمنی (قدس) در پیامی به مناسبت دومین سالگرد انقلاب اسلامی جملات مشهور خود را بیان می کند: رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.